«مهران غفوریان» یک نام فراموشنشدنی در هنر ایران به ویژه وادی طنز است، اوج محبوبیت او بر میگردد به سریال زیر آسمان شهر و آن تیم هنری که چند ماه برنامههایشان روی آنتن بود و خنده را بر لبان ایرانیها مینشاند. از قدیم گفتهاند «پهلوان زنده را عشق است» زمانی که در اوج محبوبیت بود، همه به دنبال او میرفتند و میخواستند عکسی، گفتگویی، حتی در حد چند خط از او کار کنند، اما بعدها که نبود، دیگر کسی مهران را به یاد نمیآورد. اما ای کاش که به یاد نمیآوردند، بلکه پا را فراتر گذاشتند و انواع و اقسام شایعات را برایش درست کردند. با این ستاره هنر ایران به گفتگو نشستیم، او میخواهد برگردد. روحیهاش را به دست آورده و میخواهد با دستی پر، به دوران پر فروغ گذشتهاش بازگردد. مهران غفوریان این روزها در کنار دیگر فعالیتهایش به ورزش هم میپردازد، او حالا عضو تیم والیبال هنرمندان است و تمریناتش را به طور مستمر انجام میدهد. مهران گفت و ما نوشتیم… با بازیگری که هیچ وقت فراموش نمیشود، چرا که در ذهن مردم نشسته است. راستی او هنوز عادت خود را ترک نکرده است، با لبخند پاسخ میدهد و شوخیهای جالبش را فراموش نکرده است. خارج از ایران شاید از من بپرسید که کجا هستم؟ حالا خوشحالم در دفتر شما هستم و جا دارد همین ابتدا از دوست خوبم هرمز شجاعیمهر تشکر کنم که مرا به دفتر نشریه دعوت کرد.از او می پرسیم که مردم دوستت دارند و بی مقدمه می گوید: یکی از خصوصیات مردم ایران این است که وقتی در دل آنها بنشینی به این راحتیها از دلشان نمیروید، تو دل مردم رفتن کار سختی است، و وقتی هم که وارد دلشان شوید باز هم بیرون آمدن مشکل است، خوشحالم که شما مرا جزو این گونه افراد میدانید. صحبتم را باید اینگونه کامل کنم، اصولا مردم دو دسته از بازیگران را دوست دارند. عدهای که آنها را میخندانند و عدهای دیگر که گریهشان را در میآورند، در واقع آن دست بازیگرانی که با احساسشون بازی میکنند. من مدتهاست که دیگر مثل سابق پررنگ نیستم، اما هرگاه مرا میبینند ابراز علاقه میکنند… اما کجا هستم؟ مدتی بود که خارج از کشور زندگی میکردم و طی این مدت شایعات زیادی درباره من بر زبانها جاری شد، همین چند روز پیش، با پسرخالهام در اینترنت چرخی زدیم و از شنیدن این شایعات شاخ در آوردم… به امید خدا از چندی بعد، طرحی را با کمک سروش صحت دارم که یا از شبکه اول و یا شبکه سوم پخش خواهد شد. البته هنوز در مراحل پیش تولید و تکمیل فیلمنامه هستیم، خدا بخواهد کمتر از دو ماه دیگر آن را مقابل دوربین میبرم. از آنجا که توقع مردم از من بالاست، دلم میخواهد با خیالی آسوده و با فکر و تامل این کار را جلوی دوربین ببرم. آقا مهران کجایی؟